سانای دختر ناز ۳ ماهه تبریزی هم واقعآ زیباست!!! مثل بهار
میگویند سانای در ترکی به معنای آتیش پاره هست. خدا کنه که اینطوری باشه!!!
هیچکس جز تو نخواهد آمد
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
شعله روشن این خانه تو باید باشی
هیچکس چون تو نخواهد تابید
...سرو آزاده این باغ تو باید باشی
هیچکس چون تو نخواهد روئید
باز کن پنجره صبح آمده است
در این خانه رخوت بگشای
باز هم منتظری؟!
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نمی گوید برخیز ؛که صبح آمده است
بهار آمده است
خانه خلوت تر از آن است که می پنداری
سایه سنگین تر از آن است که می پنداری
داغ دیرین تر از آن است که می پنداری
باغ غمگین تر از آن است که می پنداری
ریشه ها می گویند ما تواناتر از آنیم که می پنداری
نازنین؛نازنین
داس بی دسته ما
سالها خرمن نارسته بذری را چید
که به دست پدران ما
بر خاک نریخت
کودکان فردا
خرمن کشته امروز تو را می جویند
خواب و خاموشی امروز تو را
در حضور تاریخ
در نگاه فردا
هیچکس بر تو نخواهد بخشید
اسب اندیشه خود را زین کن
تک سوار سحر جاده تو باید باشی
و خدا می داند
که خدا می خواهد
که خودآیی باشی
بر پهنه خاک.....
باز کن پنجره صبح آمده است
در این خانه رخوت بگشای
باز هم منتظری؟!
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نمی گوید برخیز که صبح آمده است؛که بهار آمده است
تو بهاری آری!
خویش را باور کن.
گل سرخی این بار
گونه ات
حال شقایق دارد.
و فلق
می شکفد،
زیر آسودگی چشمانت.
نه هراسی،
نه سرابی،
گل سرخی این بار،
و رفیقی
که ببخشد به زمین
برکت دست ترا.
تو
دل سرخت را،
بگذاری
سر هر شاخه ی خشک
و نهالی بنشانی
که گلش،
رنگی از عشق
به چشمم بزند.
من
دلم را به تو می بخشم،
ولب تشنگیم
دل شادان ترا
می نوشد.
نه هراسی،
نه سرابی،
گل سرخی این بار.
جمشید پیمان
نه سرابی،
گل سرخی این بار.