سگ در کنار آتش است
و چوبدستی، تنها

چشم ها
’پر دودند
لب‌ها
’پر
سخن
و اشباح، سرگردان

فردا به جنگل می‌رویم
با چوبدستی در دست
برای دیدن آبشار

                                                  
۲
چوبدستی مرا نسوزانید
جنگل
’پر از هیمه است

من هم آتش را دوست دارم
با خنده‌ی جرقه‌ها
و رقص شعله‌اش

چوبدستی من کجاست؟
می‌روم که هیزم بیاورم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد