هیچکس جز تو نخواهد آمد
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
شعله روشن این خانه تو باید باشی
هیچکس چون تو نخواهد تابید
...سرو آزاده این باغ تو باید باشی
هیچکس چون تو نخواهد روئید
باز کن پنجره صبح آمده است
در این خانه رخوت بگشای
باز هم منتظری؟!
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نمی گوید برخیز ؛که صبح آمده است
بهار آمده است
خانه خلوت تر از آن است که می پنداری
سایه سنگین تر از آن است که می پنداری
داغ دیرین تر از آن است که می پنداری
باغ غمگین تر از آن است که می پنداری
ریشه ها می گویند ما تواناتر از آنیم که می پنداری
نازنین؛نازنین
داس بی دسته ما
سالها خرمن نارسته بذری را چید
که به دست پدران ما
بر خاک نریخت
کودکان فردا
خرمن کشته امروز تو را می جویند
خواب و خاموشی امروز تو را
در حضور تاریخ
در نگاه فردا
هیچکس بر تو نخواهد بخشید
اسب اندیشه خود را زین کن
تک سوار سحر جاده تو باید باشی
و خدا می داند
که خدا می خواهد
که خودآیی باشی
بر پهنه خاک.....
باز کن پنجره صبح آمده است
در این خانه رخوت بگشای
باز هم منتظری؟!
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نمی گوید برخیز که صبح آمده است؛که بهار آمده است
تو بهاری آری!
خویش را باور کن.
با سلام وبلاگ جالبی داری به من هم سر بزن البته وبلاگ من ظاهرا فیلتر شده ولی درباره دور زدن فیلتر یک نرم افزار معرفی کردم که خیلی توپه بای
سلام من مهدی هستم . بیا معرفت به دیدن وبلاگ من بده .در وبلاک من عکس هر بازیکنی که بخواهی وجود دارد . اگر نبود به من بگو من برات جور میکنم .
بیا ودیدن کن ظرر نمی کنی .
اومدی نظر بدی ممنون میشم .
بای؟؟؟؟؟؟؟
سلام. از شعر خوندن حالم به هم می خوره. تو هم به وبلاگ من سر بزن و نظر بده
سلام بهار جان . وبلاگ قشنگی داری . متن قشنگی بود . لذت بردم . دوست جدید تو سهیل از وبلاگ گروهی لاو یو