رتبه ای ابدی
نیم بند
بنده را چگونه از یاد میبری
زنگولهء پای تابوت پدربزرگ یادت هست؟
(نه!...
گاهی خیال حمالان سواحل فنیقیه را
لابه لای جملات از متن رمیده دنبال میکنم
راستی کسی مانع نعل کردن یابوی فراری نیست
قال قائله را به دندان آسیاب باید کند
فرو میرود مداد و این دفتر بی صفحه شکاف میخورد
شکی به این شکایت بی نفس نیست
تو را برای این همه تردید میستایم
...............مثل منگوله های شبکلاه ملیجک
آونگ نگاه راه راه توام/میدانی؟..............
بهار و بهاره ها همیشه زیبایند.
صبور باش رفیقم،
بهار قصد تو دارد
بهار در سفرش ، رو به شهر تو دارد،
به سرزمین خزانی اگر که پا بگذارد،
اگرکه خسته شود زیر تیغ گزمه ی سرما،
هجوم باد اگر دامنش بدراند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
صبور باش و نگاه از ستیغ کوه مگردان
ببین که صبح، چه سان سرکشد ز قله ی البرز،
ببین که رود، چه سان میشود سپید و درخشان،
ببین که شب چگونه گریزد زپیش روز، پریشان
ببین ببین که درآید ز راه موکب نوروز
بخاطر گل روی بهار، خنده بلب آر،
مباد غصه بروی تو ماشه را بچکاند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
صبور باش و بزن باده را بیاد رفیقان
صبور باش و بزن تیشه را به پیکر زندان
بکوش تا بتکانی غم از طلیعه ی فردا
بکوش تا برهانی ستاره از شب یلدا
بکوش تا بفشاری دو دست همره تنها
بکوش تا که زمانه ترا به غم نکشاند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
زمین اگرچه سیه پوش باغ غمزده گردید،
اگرچه داغ دل لاله را زمانه نفهمید،
اگر چه "سرخ" دگر درضمیر دشت نگنجید،
اگرچه خنده غریبانه از لبان زمان رفت،
ولی تو باز دلت را بکام غصه میفکن،
بیا و طرح نویی در میانه در افکن،
دریچه را بگشا تا بهار دیده گشاید،
هزار غنچه به چشمان خسته ات بنشاند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
بهار درسفرش رو به شهر تو دارد
به سرزمین خزانی اگر که پا بگذارد،
اگر که خسته شود زیر تیغ گزمه ی سرما
هجوم باد اگر دامنش بدراند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
تقدیم به بهاره
علی محمد پور